حاصل وبگردی

¦

داشتم وبلاگ آبی خاکستری سیاه رو می خونم تو بخش کامنتاش یکی پیغام زیر رو گذاشته بود به نظرم جالب اومد
همه چيز اين آرزو نيست و با اين آرزو کسی يا ملتی سعادتمند نميشه اما وقتی اين آرزو وجود نداره اصلا اميد به پيشرفتی وجود نخواهد داشت. يه جورايی نادری يا امثاله به ذهنم ميان که آرزو دارن و با خودشون مجموعه ای رو حرکت ميدن! نميدونم منظورمو رسوندم بهت يا نه! به نظرم اميدی فعلا به تحول نيست چون همه سردمداران ميل بازگشت پررنگتره توشون تا آرزوی آينده. احمدی نژاد دوس داره نوستالژی جنگ يا مدينه فاضله امامش تحقق پيدا کنه. خاتمی آرزوش کوچولو بود. اونقدر کوچيک که ارزش مبارزه براش نداشت و اصولا نميدونست از روز اول که آرزوش چيه... من فک ميکنم به مرور زمان يه چيزايی براش واقعا ارزش پيدا کرد و اون چيزا همونايی هستن که امروز داره براش سفر ميکنه اين ور اون ور. رفسنجانی آرزو داشت. لااقل ميخواست اميرکبير بشه ولی تو اين وضع آدم آرزومند نبايد رييس جمهور باشه گويا ... ضمنا ملت عرب(و اصولا مسلمین فعلی) پارادوکس وحشتناکی از خواننده های زن و تبليغ پپسی و حماس و بن لادن و ... هستن. ولی ما تو ايرون به نسبت کمتر رفتار پارادوکسيکال داريم و به همين خاطر بهترين خودزنی رو به نفع اعراب کرديم و ميکنيم

و وبلاگ یک پزشک هم دو کلمه قصار آورده بود که منم یکیشو اینجا می زارم

نوشتن مي تواند به نوعي تسلاي آن چيزي باشد كه در درونمان شكسته و اكنون هزارپاره شده است

0 comments: