به این می گویند ایمان

¦

داشتم کتاب مجموعه داستانهای چخوف رو می خوندم این جمله اش خیلی عالی بود

من عمويي دارم كه كشيش است و ايماني چنان استوار و بي تزلزل دارد كه وقتي در خشكسالي براي خواندن دعاي باران راهي بيابان مي شود ، چتر و پالتوي خود را بهمراه خود مي برد تا در راه بازگشت خيش نشود

به اين مي گويند ايمان


0 comments: