اشتباه

¦


چرا نياموختيم شباهت ها به اشتباه مان نيندازند؟

مسلم است که هيچ بادي دوبار بر تو نخواهد وزيد

پس اين نسيم همان باد شرطه نيست که در شراع کشتي حافظ رسيده بود

و اين، نه آن بندرگاه که در انتهاي کوچه متروک

سرانگشت نخل کجي نشانش مي داد

به سوي حنجره ي دريا، به سوي مبدا سوداي ما

به ما که نقد زمين را هزينه ي سفر به فراسو کرديم

عجب که دريا تمام ثروت مان را گرفت

جز اشک شور به ما هيچ پس نداد.

1 comments:

Anonymous

salam webe ghshangi darin:)