ا. شهوت (= Libido) كه شور حيات و ماده جذب دو موجود به يكديگر است.
2. عشق رومانتيك (= Eros) كه تعالي شهوت به سوي ايثار است؛ عشقي كه ماده خام شعر و ادبيات است.
3. انس و محبت (= Philia ): در اينجا ديگر شهوتي وجود ندارد و آنچه هست صرف دوستداشتن است همچون محبت مادر و پدر به فرزند. عشق مرد وزن نيز اگرچه در آغاز ازدواج رومانتيك است اما در ادامه به انس بدل ميشود.
4. عشق به كل (= Agape). عشق عرفاني است كه در عين حال مي تواند جامع همه عشقهاي پيشين نيز باشد.
حقوق كامجويانه فقط در سطح ليبيدو توقف ميكند اما حقوق عاشقانه با عبور از ليبيدو و حتي اروس، به سطح فيليا ارتقا مييابد. مشخصات اين دو گونه حقوق را ميتوان در پنج مورد بيان كرد:
1. در حقوق كامجويانه، مفهوم نكاح مساوي و مساوق تمتع جنسي است ليكن در حقوق عاشقانه مقصود از خانواده، پايبندساختن زن ومرد است به خانواده ومكلفكردن آنان به تربيت فرزندان.
2. زن در حقوق كامجويانه شيئيت پيدا ميكند؛ موضوع بهره برداري ميگردد و گاه با او معامله برده ميشود.
3. ادبيات حقوق كامجويانه با بهكارگيري اصطلاحات استمتاعي، به پورنوگرافي و الفيه و شلفيه نزديك است اما حقوق عاشقانه عفت كلام خود را حفظ ميكند.
4. حقوق كامجويانه فقط زن را ملزم به وفاداري ميداند و به شدت اين استعداد را دارد كه مرد را به نقض وفاداري ترغيب كند. اما در حقوق عاشقانه، زن اين حق را دارد كه خواهان پايبندي مرد به خانوادهاش باشد.
5. حقوق كامجويانه، شهوت را سرسري ميگيرد و بهطور مثال ممكن است شرط خودداري از برقراري رابطه جنسي را شرطي درست در عقد نكاح بداند. ليكن حقوق عاشقانه شهوت را در مقام خود مينشاند و آن را همچون ملعبهاي نميخواهد. بهطور نمونه، چنين شرطي در حقوق عاشقانه خلاف مقتضاي ذات عقد نكاح محسوب ميشود.
0 comments:
Post a Comment