تا حالا به اینکه چرا در بین ایرانیان حس ظن و بی اعغتمادی قوی تر از حس اعتماد و دوستی می باشد فکر کردین؟ یا که احتمالا برای شما پیش اومده که به کسی گفته باشین که من چطوری می تونم به شما اعتماد کنم.
و یا اینکه گفته باشین جامعه ایران یک جامعه بی اعتمادیه و جامعه ای که ((فضای بی اعتمادی در آن تسلط داره))
می توان گفت حس بی اعتمادی به 4 عامل کلیدی بستگی داره:
1) موقعیت جغرافیایی
2) متافیزیک(آسمان و ماورا)
3) وضعیت مناسبات مردم
4) نظام حکومتی
جغرافیای ایران هیچ وقت اجازه نداده یه ذهنیت امن و روح آسوده داشته باشد. ایران از دیر باز یه کشور مهاجر پذیر و در چهار راه حوادث بوده است .
اروپا چی؟ جز مقاطع خاصی، مهاجم جدید و طولانی مدتی به خود ندیده اما در مقابل ایران همواره از سوی اقوام بیابانگرد و صحرا نشین مورد تهاجمات خانمان سوزی قرار گرفته .
اما این آسمان و متافیزیک ایرانی به نوبه خود پر بوده است از دیو و اهریمن که می تواند در روح انسانها نفوذ کند و او را گمراه سازد. اینها اعتقاداتی بوده که در دوره زرتشتی (قبل از اسلام) رایج بوده است. که با آمدن شرع مقدس اسلام هم انقلابی در بنیاد این عقاید بوجود نیامده. در حالی که آیات محکمی در قران وجود دارد که انسان را دعوت به به اعتماد می کند اما در عمل نظامی که در بین مردم به حیات خود ادامه داد همان نظام بی اعتمادی بود.
در دوره های خلافت اسلام اندرز نامه های متعددی به رشته نگارش در آمد که انسان را آزمند و نیازمند کنترل می داند .و در حال حاضر نیز کارکرد وزارت ارشاد در جامعه کنونی همان کارکرد توصیه و اندرز قدیم می باشد . تلاش بر این است تا با ارائه معیارهایی راه از بیراهه تشخیص داده شود.
همچنین رسوخ این گونه اعتقادات در بین جوامع ایرانی سبب می شود که نظام علیت زیر سوال برود و خداوند متعال یک خدای ((قهار)) باشد چرا که دانا و توانای مطلق اوست و صلاح امور را او بهتر از هر کسی می داند. در این حالت تمام توجهات به آسمان جلب می شود و برای انسان انگیزه چندانی برای انسان دوستی باقی نمی ماند . ازطرفی علت گرایش انسان به تکایا و عبادتگاه های مذهبی از صمیم قلب ایجاد آرامش درونی ست . انسان پرورش یافته در این فضا مایل است وفا داری و اعتماد خود را به فرد یا گروه خاصی نشان دهد نه به همه و به این ترتیب خودی و غیر خودی ادبیات روز می شود.
و یا اینکه گفته باشین جامعه ایران یک جامعه بی اعتمادیه و جامعه ای که ((فضای بی اعتمادی در آن تسلط داره))
می توان گفت حس بی اعتمادی به 4 عامل کلیدی بستگی داره:
1) موقعیت جغرافیایی
2) متافیزیک(آسمان و ماورا)
3) وضعیت مناسبات مردم
4) نظام حکومتی
جغرافیای ایران هیچ وقت اجازه نداده یه ذهنیت امن و روح آسوده داشته باشد. ایران از دیر باز یه کشور مهاجر پذیر و در چهار راه حوادث بوده است .
اروپا چی؟ جز مقاطع خاصی، مهاجم جدید و طولانی مدتی به خود ندیده اما در مقابل ایران همواره از سوی اقوام بیابانگرد و صحرا نشین مورد تهاجمات خانمان سوزی قرار گرفته .
اما این آسمان و متافیزیک ایرانی به نوبه خود پر بوده است از دیو و اهریمن که می تواند در روح انسانها نفوذ کند و او را گمراه سازد. اینها اعتقاداتی بوده که در دوره زرتشتی (قبل از اسلام) رایج بوده است. که با آمدن شرع مقدس اسلام هم انقلابی در بنیاد این عقاید بوجود نیامده. در حالی که آیات محکمی در قران وجود دارد که انسان را دعوت به به اعتماد می کند اما در عمل نظامی که در بین مردم به حیات خود ادامه داد همان نظام بی اعتمادی بود.
در دوره های خلافت اسلام اندرز نامه های متعددی به رشته نگارش در آمد که انسان را آزمند و نیازمند کنترل می داند .و در حال حاضر نیز کارکرد وزارت ارشاد در جامعه کنونی همان کارکرد توصیه و اندرز قدیم می باشد . تلاش بر این است تا با ارائه معیارهایی راه از بیراهه تشخیص داده شود.
همچنین رسوخ این گونه اعتقادات در بین جوامع ایرانی سبب می شود که نظام علیت زیر سوال برود و خداوند متعال یک خدای ((قهار)) باشد چرا که دانا و توانای مطلق اوست و صلاح امور را او بهتر از هر کسی می داند. در این حالت تمام توجهات به آسمان جلب می شود و برای انسان انگیزه چندانی برای انسان دوستی باقی نمی ماند . ازطرفی علت گرایش انسان به تکایا و عبادتگاه های مذهبی از صمیم قلب ایجاد آرامش درونی ست . انسان پرورش یافته در این فضا مایل است وفا داری و اعتماد خود را به فرد یا گروه خاصی نشان دهد نه به همه و به این ترتیب خودی و غیر خودی ادبیات روز می شود.
0 comments:
Post a Comment