برای او و دوستش

¦

او و دوستش هر دو دارای دارای درد مشترک ، همراه و در آرزوی فرزند
هر دو امیدوار به بچه
سال اولی که او ازدواج می کند ، 5 سالی از ازدواج اوی دیگر می گذرد
اوی دیگر 5 سال به دنبال بچه و حالا او نیز بدنبالش
سال اول بدون بچه می گذرد می گوید فعلا برای بچه داری وقت ندارد باید درسش رو تموم کند
او بهونه می آورد و دیگران می توانند باور کنند
سال دوم او و اوی دیگر همچنان به دنبال بچه
کمی تردید دل نگرانی دلشوره !!!
نکنه بچه دار نشه ؟ یعنی ممکنه؟ یعنی ممکنه او هم به سرنوشت اوی دیگر دچار بشه؟
می تونه بهونه بیاره اما دیگر باورش برای دیگران سخته دیگه داره نگاهها تغییر می کنه اینو خودشم می تونه بفهمه
خونه ش پر شده از عروسک
میاد خونه عروسکاشو رو بغل می کنه کمی هم اشک ....
می ره دکتر ، دکترا ناامیدش نمی کنن
دارو ، درمان انتظار ...
هنوز هم به نتیجه نرسیده
می ره پایتخت کلی خرج هنوزم ناامید نیست دکترا هم ناامیدش نکردن
دارو درمان...
کلی قرص، حالش بد می شه، همیشه حالت تهوع داره
ولی هنوزم نامید نیست
خونش پر شده از عروسک
میاد خونه عروسکاشو رو بغل می کنه حالا اشکاشم زیاد شده ....

آیا می تونه به اطرافیان درداشو بگه
می تونه کسی رو پیدا کنه تا باهاش درد دل کنه؟ کسی می تونه اونو درک کنه؟ کسی از اشکهای نیمه شبش خبر داره؟
دیگه داره منزوی می شه از جامعه داره دور می شه دیگه کمتر بیرون می ره از جامعه گریزون شده
دیگه فکر می کنه کمبود داره، یه نقصان !!!
یعنی چی؟ یعنی هیچ امیدی نیست؟
کم کم فکر یه بچه دیگرو می کنه اما نه دلش راضی نمیشه من نمی تونم یه بچه دیگه بیارم
می دونی چی فکر می کنه؟ می فهمی چی می گه؟ می گه اگه بدون بچه از دنیا برم نسل من منقرض می شه؟ بعد مرگم کسی نیست بیادم باشه؟
می دونی دلسوزی دیگران خیلی عذابش می ده
داره ناامید می شه اما خوشبختانه امیدش هیمشه پا برجاست
و چند سال بعد...
بازم دارو؟ بازم قرص بازهم تهوع بازم جراحی؟!!!....
معدش دیگه توان این همه قرصو نداره بدنش دیگه نمی کشه کشش نداره
اما امیدواره
هنوز نا امیدش نکردن روحیه اش ضعیف شده اما نباخته
یه جراحی دیگه بازم خوردن قرص
بازم امید، کابوسهای شبانه !!!
رویا ...
و همچنان آزمایش
جواب مثبت !!!
آره؟ یعنی ممکنه؟
دوباره بپرس، دوباره چک کن،
خدای من آره حقیقت داره جواب مثبته
یعنی تو حامله ای یعنی داری بچه دار می شی یعنی بزودی مادر می شی
اشک شوق می ریزی شادی می کنی
و فراموشی تمام غمهای این چند مدت که انگار چندین سال به طول کشید
دیگه زندگیت عوض شده دیگه شادابی بهت رو کرده
تو می شی همون بهترین ، عاشقترین
اما هنوز کمی نگرانی
زمان می گذره
بعد 9ماه حالا دیگه صاحب بچه شدی
تو دیگر مادر شدی و هیچ انگی بهت نمی چشبه
تو دیگر خوشحالترینی، شادمان بچه تو بغل می کنی
اما هنوز غمی در درونت نهفته
آخه اوی دیگر هنوز به مرادش نرسیده
تو باید به او دلداری بدی ...
و بگی که امیدشو از دست نده

0 comments: