دروغ چرا؟

¦

داشتم روزنامه اعتماد رو ورق می زدم چشمم به این مقاله اش افتاد راجع به دروغ نوشته بود و اینکه چگونه خود واقعی رو نشون بدیم خیلی جالب بود:

امروزه به هر کس که می رسی و با او آشنا می شوی بایستی مدام به این فکر کنی که آیا حرف های او راسته یا دروغ؟ در واقع بعضی از افراد مثل آب خوردن دروغ می گن و اگر هم روزی حرفای کذب اونها بر ملا شد به روی خودشونم نمیارن و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده
این موضوع چندان هم تعجب آور نیست چندی پیش روانشناسان اعلام کردند که ساختار مغز افراد دروغ گو ، ناهنجار است طوری که دروغ گفتن برایشان طبیعی به نظر می رسد.
به گفته روانشناسان شاید یکی از دلایل دروغ گویی عدم اعتماد به نفس کافی باشد به نحوی که این افراد ممکن است مجبور شودن یه تصویر غیرواقعی از خودشان نشان دهند چرا که احساس می کنند طرف مقابل تنها کسی را می پذیرد و قبول می کند که دارای ویژگیهای خاص باشد و خود را با فاکتورهایی همانند ثروت فراوان،شغل مناسب و ... مقایسه می کند. چنانچه اینگونه افراد به دروغ روی آورند بجای اینکه تصویر واقعی از خود نشان دهند تصویر دروغین خود را نمایان می کنند.
امروزه به واسطه فراگیری اینترنت این قضیه شکل جدیدی به خود گفته و چون در محیط سایبر و در هنگام آشنایی ها از طریق چت کردن این احتمال به مراتب نمود بیشتری پیدا می کند . به این مفهوم که دختر و پسر بسادگی می توانند با تصویر غیر واقعی از اوضاع و احوال خودشان طرف مقابل را فریب دهند.
شاید ریشه این عوامل را در آموزش و پرورش بتوان جستجو کرد . یعنی افراد در سیستم آموزش و پرورش مستقل بار نمی آیند و امکان کسب اعتماد به نفس و عزت نفس کافی رو نمی یابند.
نمونه ساده آنرا می توان در دانشگاهها نیز یافت: اینکه دانشجو اقدام به تحقیق و پژوهش نمی کند و صرفا قصد دارد مدرک دانشگاهی بگیرد که عمده این مسائل به فقدان اعتماد به نفس بر می گردد.
به قول کارشناسی مسئله دروغ و دروغ گویی فرایندی روانی است که از عوامل متعددی ناشی می شود. در تبیین مسئله دروغ می توان به این نکته اشاره کرد که عدم صداقت افراد در بسیاری از موارد ناشی از ترس می باشد یعنی فردی که دروغ می گوید از بر ملا شدن حقایق می ترسد و به همین دلیل دروغ می گوید. ریشه این مسئله از دوران کودکی و ترس های مربوط به این دوره – از امر و نهی کردن های والدین ،تنبیه واعمال خشونت آنها سرچشمه می گیرد. از سویی دیگر خشونت می تواند جنبه یادگیری داشته باشد به گونه ای که فرد دروغ گفتن را از محیط و افراد پیرامونش می آموزد و به لحاظ این دروغ گویی ، فرد یا الگوهای مورد نظرش مورد تشویق قرار می گیرد. این فرد به نحوی از سوی اطرافیان مورد تقویت قرار گرفته و این رفتار به صورت ریشه ای در او نهادینه می شود. همچنین در بعضی از افراد که دارای اختلالات شخصیتی و ضد اجتماعی هستند و دست به رفتارهای بزهکارانه می زنند صفت دروغ گویی جزء ارکان شخصیتی انها لحاظ می شود.
برای روبرو شدن با اینگونه مسائل باید اول به بافت خانواده توجه کرد و ویژگیها و صفاتی که در خانواده منجر به دروغگویی فرزندان می شود جستجو کرد که از آن جمله می توان به ترس از تنبیه ، برآورده نشدن نیازهای روانی ،عاطفی و فیزیولوژیکی فرد اشاره داشت. از سوی دیگر باید جنبه های یاد گیری و دروغ گویی که در خانواده ها و البته اجتماع رخنه کرده یافت و به آن پرداخت.

سيزده خط براي زندگي

¦

دیشب که اینترنت داشتم وبگری می کردم اینو دیدم خیلی جالب بود می زارمش شما هم بخونید و یه کمی فکر کنید:

دوستت دارم ، نه به خاطر شخصيت تو ، بلكه به خاطر شخصيتي كه من در هنگام با تو بودن پيدا مي كنم.
هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود.
اگر كسي تو را آن طور كه مي خواهي دوست ندارد ، به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد.
دوست واقعي كسي است كه دستهاي تو را بگيرد ولي قلب تو را لمس كند .
بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگز به او نخواهي رسيد .
هرگز لبخند را ترك نكن ‚ حتي وقتي ناراحتي چون هر كس امكان دارد عاشق لبخند تو شود.
تو ممكن است در تمام دنيا فقط يك نفر باشي ، ولي براي بعضي افراد تمام دنيا هستي.
هرگز وقتت را با كسي كه حاضر نيست وقتش را با تو بگذراند ، نگذران .
شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسياري افراد نامناسب را بشناسي و سپس شخص مناسب را ، به اين ترتيب. وقتي او را يافتي بهتر مي تواني شكرگزار باشي.
به چيزي كه گذشت غم مخور ، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن .
هميشه افرادي هستند كه تو را مي آزارند ، با اين حال همواره به ديگران اعتماد كن و فقط مواظب باش كه به كسي كه تو را آزرده ، دوباره اعتماد نكني.
خود را به فرد بهتري تبديل كن و مطمئن باش كه خود را مي شناسي قبل از آنكه شخص ديگري را بشناسي و انتظار داشته باشي او تو را بشناسد .
زياده از حد خود را تحت فشار نگذار ، بهترين چيزها در زماني اتفاق مي افتد كه انتظارش را نداري .

گابريل گارسيا ماركز

سوء تفاهم

¦

یه مطلبی می خوام در مورد سوء تفاهم بنویسم اما نمی دونم از کجا شروع کنم
حتما واسه شما هم در طول زندگیتون پیش اومده که با دوستتون یا فامیل و یا هر کس دیگری میونتون بهم خورده باشه و هر دو نیز خودتونو بی تقصیر بدونین و کلی هم مدعی ...
اینکه ماها چرا وقتی از حرکتی یا سخنی می رنجیم بهترین راه را قهر کردن می دونیم و دیگه نه من نه تو قهر قهر تا قیامت
چرا هیچ وقت یاد نگرفتیم که با هم سر موضوعات مورد اختلافمون با هم بشینیم و حرفمونو منطقی بیان کنیم و سوءتفاهماتو برطرف کنیم و سر موضوعات بی ارزش شاید دوستی چندین ساله مونو بهم می زنیم
چندین مورد واسه خود منم پیش اومده می تونستیم با هم در موضوع مورد اختلاف حرف بزنیم و اگر ما مقصریم جبران کنیم و اگر دیگری مقصر بود به او حق دفاع کردن بدیم
خیلی وقتا پیش اومده که نتونستیم راحت حرفمونو به طرف بگیم واسه همین هم کینه دیگری رو به دل می گیریم و خیلی جاها بدگوییشم می کنیم در صورتی که خیلی راحت می تونستیم با حرف زدن (به قول دوستم با گفتمان) اینگونه کدورتها رو برطرف کنیم خیلی جاها می تونیم به راحتی به طرف بگیم که من از این حرکت یا حرف شما رنجیدم چرا این کارو با من کردین تا به طرف مقابلمون هم حق دفاع کردن داده باشیم

علایق خلایق جهان

¦

خوب یه کمی هم بریم تو دنیای اینترنت و اینکه بدونیم مردم دنیا به چه چیزهایی علاقه دارن
سایت گوگل رو که همه می شناسین یه موتور جستجوی تمام عیاره می خواهین بدونین مردمان دنیا دنبال چه چیزهایی هستن یه نگاهی به این لینک بندازید:

بلور رویا

¦

امروز داشتم با یکی از دوستان چت می کردم که راجع به فروغ حرفی به میان اومد و از شعر بلور رویا تعریف می کرد منم یه سرچی زدمو یافتمش خداوکیلی خیلی 20 بود من که حال کردم امیدوارم که تو هم حال کنی

بلور رویا

ما تكيه داده نرم به بازوي يكديگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهايمان چو شاخه سنگين ز بار و برگ
خامش بر آستانه محراب عشق بود
من همچو موج ابر سپيدي كنار تو
بر گيسويم نشسته گل مريم سپيد
هر لحظه ميچكيد ز مژگان نازكم
بر برگ دستهاي تو آن شبنم سپيد
گويي فرشتگان خدا در كنار ما
با دستهاي كوچكشان چنگ ميزدند
درعطر عود و ناله ي اسپند و ابر دود
محراب را زپاكي خود رنگ ميزدند
پيشاني بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو درياي روشني
با ساقهاي نقره نشانش نشسته بود
در زير پلكهاي تو روياي روشني
من تشنه صداي تو بودم كه ميسرود در گوشم آن كلام خوش دلنواز را
چون كودكان كه رفته ز خود گوش ميكنند
افسانه هاي كهنه لبريز راز را
آنگه در آسمان نگاهت گشوده گشت
بال بلور قوس قزح هاي رنگ رنگ
در سينه قلب روشن محراب مي تپيد
من شعله ور در آتش آن لحظه درنگ
گفتم خموش آري و همچون نسيم صبح
لرزان و بي قرار وزيدم بسوي تو
اما تو هيچ بودي و ديدم هنوز
در سينه هيچ نيست به جز آرزوي تو


بلاتکلیفی

¦

چه قدر این روزها تو بلاتکلیفی هستم من
خدای من یعنی اینقدر؟ الکی دلمو خوش کردم به چیزهای الکی تر کار من شده این روزا وبگردی (همون ولگری خودما )ما رو گذاشتن یه جایی با یه اینترنت پر سرعت _این یکیش که خداییش خیلی نازه_ما هم که از اینترنت بدمون میاد همش توشم ولی نمی دونم سیستم اسن روزها روزی 5 -6 بار قفل می کنه خلاصه به ما گفتن که باید یه شرکتی بزنیم تا کل این محلو که اسمشو آی سی تی گذاشتن رو بما واگذار کنن با 80 الا 100 تومنی مایه پایهو بعدشم اضافه کار کرد رو یه درصدی بدن ما هم که یه بار رفتیم ثبت برا ثبت شرکت اسم دادیم همه اسمامونم که فعلا برگشت خوده باید از اول چند تا اسم جدید بدیم تا این شرکته رو ثبت کنیم تا ببینیم چی پیش نیاد
مدیر عامل مخابرات می گه که شما این شرکتو فعلا ثبت نکنید اما شرکتی که ما تحت نظر اونهاییم کفته که ما باید با شما قرار داد ببندیم که اونم منوط به ثبت شرکت از طرف شما می باشه خلاصه ما شدیم الاگلنگ اینا به قول معروف
یه دل می گه برو برو یه دل می گه نرو نرو

تازه امروزم که دایان از دست ما قهر کرده بیچاره حق داره چند روزه که گفته به کن کارت تی وی کامپیوترم رو بدم منم گفتم باشه اما هی این دست اون دست کردم اخرشم قهر کرد خداییش منم منظوری که بخوام براش نفرشتم نداشتما اما نمی دونم چرا این روزا بی اراده شدم تازه یه بارم کامپیوترم رو هم باز کردما اما بازم نتونشتم درش بیارم حالا هم که می گم بفرستم می گه نمی خواد معلومه که قهر کرده ای خدا چقدر من گشاد شدم هر روزم از خودم بدیم میاد
خدا عاقبیت ما رو بخیر کنه


معرفی خودم

¦

راستی من یادم رفته بود خودمو معرفی کنم
خوب رشته ام کامپیوتره
اغلب تو نتم - همیشه دوست داشتم بنویسم و لی هر وقت که خواسم نتونستم اما این دفه رو تصمیم کرفتم بنویسم حالا هر چی که باشه
اما دارم تمرین می کنم خدا کنه بهتر بشه
یه کافینت دارم البته تو اون اغلب داداش کوچیکم می شینه خودمم مثلا یه جایی شاغلم
دیگه دیگه میمیرم واسه بحث اغلب اجتماعی باشه هاحالا هر چی که باشه
دوست دارم از وقعیتها بنویشم هر چی که باشه
مثلا الان چند وقتیکه دارم رو این موضوع فکر می کنم که::آیا سکس می تونه جزئی از عشق باشه(حالا به عشق والا کاری ندارم همینایی که ما باهاشون مواجهیم
چرا که هر کی رو که می بینم به دنبال سکس با دوستش یا عشقشه هیچ وقت نگفته دنبال چیز دیگری نبوده یا که غالب حرفاش در این مورد بوده

ماه رمضان

¦

دوستان فرا رسیدن ماه رمضان را تبریک می گم امیدوارم که ماه خود سازی و ماه تفکری برایتان باشد

تصور کن

¦

از البوم جدید سیاوش قمیشی متن آهنگ تصور کن رو براتون می زارم من که حال کردم امیدوارم شما هم لذت ببرید
می تونید برای دانلودش هم به این سایت مراجعه کنید

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته
جهانی که هرانسانی تو اون خوشبخته خوشبخته
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست

جواب هم صدایی ها
پلیس ضد شورش نیست
نه بمب هستهای داره
نه بمب افکن نه خمپاره

دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی زاره
همه آزاد آزادن همه بی درد بی دردن
تو روزنامه نمی خونی
نهنگا خود کشی کردن

جهانی رو تصور کن
بدون نفرت و باروت
بدون ظلم خودکامه
بدون وحشت و تابوت

جهانی را تصور کن پر از لبخند و آزادی
لبالب از گلو بوسه
پر از تکرار آبادی

تصور کن اگه حتی تصورکردنش جرمه
اگه با بردنه اسمش گلو پر می شه از سرفه

تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانست
تمام جنگای دنیا شدن مشمول اتش بس

کسی آوای عالم نیست
برابر با همن مردم
دیگه سهم هر انسانه
تنه هر دونه گندم
بدون مرز و محدوده
وطن یعنی همه دنیا
تصور کن تو می تونی
بشی تعبیر این رویا

بالاخره راه افتاد

¦

سلام دوستان بالاخره وبلاگ ما هم راه افتاد
همش به خاطر تمپلیتش بوده اونو که فارسی کردم راه افتاد